دل خوش سیری چند؟؟!

حرفهایی هست برای نگفتن! شاید بهتر است بنویسمشان!

دل خوش سیری چند؟؟!

حرفهایی هست برای نگفتن! شاید بهتر است بنویسمشان!

27.

پرانتز باز!


در پستهای قبل فراموش کردم ماجرای شب جهاز را بگویم. شبی که جهاز را می چینند و ملت هدیه می آورند. بدیهی است که خانواده داماد هیچ هدیه ای برای من نیاورند اما همگی شب مهمان مادر داماد هستند. مثلا بعد از خستگی چیدمان خانه عروس شب شام مهمان داماد هستند.

در تمام مدت چیدمان وسایلمان مادرشوهرم بالای سرمان بود و میگفت ببینم چه خریدین!

یک تشکر خشک و خالی از خاله ها و دخترخاله هایم که آمدند و وقت گذاشتند و زندگی پسرش را چیدند نکرد..

مادرشوهرم خیلی ریلکس (شاید به تلافی شب چله ای که در دلش مانده بود) مردهای فامیل ما را دعوت نکرد که خیلی برای ما سنگین آمد.

یک رسم دیگر هم هست که خانواده داماد به تمام اعضای خانواده عروس هدیه می دهند. و اصطلاحا به آن خلعتی می گویند.

مادرشوهرم تصمیم گرفته بود که روز جهاز هدایایش را بدهد.

یعنی رسماً میتوانم همه هدایایش را توهین قلمداد کنم.

داماد خانواده ما، یک آدم لاغر و غیرچهارشونه ست. یک مرد قد بلند و لاغر. مادرشوهرم با اینکه شناخت کامل ازش داشت یک پیراهن دو ایکس لارج برایش گذاشته بود! برای برادرم فقط یک تیشرت سه هزار تومنی گذاشته بود! برای مادرم یک بلوز و برای پدرم هم پیراهن!

این در شرایطی است که این هدایا معمولا باید فاخر باشد.. همین مادرشوهر بنده برای عروس قبلی اش، برای پدر عروس پارچه کت و شلواری گذاشته بود، برای مادرش پارچه چادر مشکی، برای برادرهایش هرکدام قواره ی شلوار.

و برادر من تیشرت سهمش بود!

توهین محض بود.. نمیدانستم چه بگویم یا چه بکنم...

فقط تشکر کردیم دیگر! کار دیگری مگر میشد کرد؟؟!


چیز دیگری که فراموش کرده بودم بگویم این بود که بگویم که شب که از خانه پدرم برمیگشتیم، پدرشوهرم تماس گرفت و گفت گوسفند قربانی هنوز اماده نشده و یک دور بیشتری بزنید و بعدی بیایید که جلوی پای عروس گوسفند بکُشیم! ما هم دو سه دور زدیم و در نهایت گفتند بیایید که گوسفند کلا پرید! چون گوسفند ماده آورده بوده! ( من بی خبر بودم اما می گفتند کُشتن گوسفند ماده شگون ندارد!)

این شد که بدون قربانی رفتم خانه ام!

ولی روز بعد صبح گوسفند را آوردند و ما هم رفتیم بیرون دوباره آمدیم تو! که مثلا جلوی پای ما خون ریخته شده باشد..

تا جایی که من میدانم هروقت جلوی پای کسی گوسفند می کُشند یعنی آن گوسفند را به او هدیه داده اند! اینطور نیست؟؟!

مثلا کسی که از مکه می آید وقتی برایش گوسفند می کُشند گوشتش را به او نمیدهند؟؟!

رسم ما این است که وقتی جهاز عروس را می چینند و یخچال و فریزرش را پر می کنند اصلاً گوشت داخل فریزر نمی گذارند چون گوشت گوسفند قربانی مال عروس است!

اما اینها گوسفند را برای خودشان برداشتند و گفتند همیشه همینطور است که گوشت گوسفند مال کسی است که گوسفند را خریده! نه اینکه مال کسی باشد که گوسفند را جلوی پایش کشته اند!!

به ما به اندازه ی یک کیسه فریزر گوشت دادند!!

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://stipfi.blogfa.com/

سلام خیلی عالیه یه سری هم به ما بزن البته هنوز کامل نیست با حضورت خوشحالمون میکنی

چشم انشالله فرصت کنم میام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد